- غم خانه
- خانۀ غم، جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، غمکده، ماتمکده، کنایه از دنیا، کنایه از دل پرغم
معنی غم خانه - جستجوی لغت در جدول جو
- غم خانه
- سوکخانه اندوهکده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خانه یا سردابی که خم های شراب را در آنجا می گذارند، جایی که شراب می اندازند، کنایه از میکده، میخانه، در تصوف عالم تجلیات که در قلب است، عالم غلبۀ عشق
کسی که با دیگری در یک خانه زندگانی کند، هم آشیانه
دو یا چند تن که در یک خانه سکونت دارند (نسبت بهم) : کی بود جای ملک در خانه صورت پرست رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش، (سعدی)، شوهر ، زن زوجه، یار رفیق. یا هم خانه (همخانهء) مسیح. آفتاب (زیرا بعقیده قدما آفتاب در آسمان چهارم است که مقر عیسی باشد)
خانه ای که در آن عزا بر پا باشد
مستراح
در بار پادشاهی سرای سلطنتی، دار الحکومه استانداری، جایی که آدمی در آن سکنی کند منزل، دولت دربخانه
سر آسیا، آسیا خانه
اندرونی، سرای
کتخدا خداوند خانه
داخل و اندرون سرای پشت خانه، بنه و اسباب شاهی یا امیری که از پس آرند مقابل پیشخانه
خیمه مدور چادر گرد، پرده سرا پرده
حمام، گرمابه، غسالخانه
حرم سرا، اندرون سرای، اندرونی
خانه ای که شب ها درویشان در آن به سر می برند
عالم غیب، در فلسفه جهان دیگر، مقابل عالم شهادت، عالم آخرت
نامه ای که حکایت از غم و اندوه کند، نوشتۀ غم انگیز، در علوم ادبی تراژدی مثلاً غمنامۀ رستم و اسفندیار
خانۀ چشم، کاسۀ چشم، حفرهای که چشم در آن جا دارد، چشمدان
صنم کده: بتکده شمنخانه بتکده بتخانه
جای نشستن حاکم و عامل و دیوانخانه
جایگاه غلامان و فراشان محل تجمع غلامان سلطنتی
حمام، گرمابه
خانه غیب، عالم غیب، نهانخانه
آنجا که غول باشد محل غول
نامه ای که حکایت از غم و اندوه کند
بیماری باشد که بسبب غم خوردن بسیار عارض شود
خانه ای که در زیر زمین برای سکونت در ایام سرما سازند، محلی که برای پرورش انواع گل و گیاه در آفتاب رو سازند و دیوار ها و سقف آنرا از شیشه کنند گلخانه، جایی از حمام که زیر آن خالی است و در آن آتش افروزند، حجره ای که دارو سازان دارو ها را در آن خشکانند
مستراح، مبرز، مبال
((دَ نِ یا نَ))
فرهنگ فارسی معین
دربار پادشاهی، سرای سلطنتی، دارالحکومه، استانداری (قاجاریه)، جایی که آدمی در آن سکنی کند، منزل، دولت، درب خانه
خیمه، پرده، خیمه مدور
خانۀ تابستانی که با بوته های خس درست می کردند و در تابستان آب بر آن می پاشیدند تا خنک شود
نورگیر حمام، خانه ای که به دیوارهای آن آیینه یا شیشه نصب کرده باشند